ضامن آهو

السلام علیک یا ثامن الحجج،یا علی بن موسی الرضا(ع)

ضامن آهو

السلام علیک یا ثامن الحجج،یا علی بن موسی الرضا(ع)

مامن

با عرض سلام

چندتا عکس از حرم امام رضا(ع) که با موبایل از حرم گرفتم...

   

 

 

زیارت...

از خونه که راه میوفتی چه از دور چه از نزدیک همش رو لبت ذکر یا رضا رضاست...

به گنبدش که نگات می افته یاد یه دنیا غربت می افتی...

نزدیک تر که میری شلوغ تر میشه وقتی به چند قدمی ضریح می رسی دیگه جمع مشتاقان

اونقده زیاده که دیگه نمی تونی بری جلو...

هی خدا خدا می کنی راه باز شه بری جلو یه دفعه از یه گوشه که راه باز میشه سعی می کنی

خودتو به ضریح نزدیک کنی. 

وقتی رسیدی پای ضریح و اون حلقه ها رو گرفتی ناگهان...

ماجرای عهدنامه

آنچه پشت عهدنامه به خط امام رضا ( ع ) نگاشته شده است

" بسم الله الرحمن الرحیم . ستایش و سپاس خدای  راست که آنچه خواهد به انجام
رساند . زیرا نه فرمانش را چیزی باز گرداند و نه قضایش را مانعی باشد . به
خیانت دیدگان آگاه و اسرار نهفته در سینه ها را می داند ، و درود بر خدا و
بر پیامبرش محمد پایان بخش رسولان و بر اولاد پاک و پاکیزه او باد .
من ، علی موسی بن جعفر ، می گویم : همانا امیرمؤمنان که خدا او را در استواری 
کارها کمک کند و به او رستگاری و هدایت توفیقش دهد آنچه را دیگران از حق ما
نشناخته بودند باز شناخت . رشته رحم و خویشاوندی را که از هم گسیخته شده بود به
هم پیوست و دلهایی را که بیمناک شده بودند ایمنی بخشید . بل آنها را پس از
آن که تلف شده بودند جان بخشید و از فقر و نیاز مستغنی  کرد . و تمام این کاره
را به منظور خشنودی پروردگار جهانیان انجام داد و پاداشی از غیر او نخواست که
خداوند شاکران به زودی جزا دهد و پاداش نکوکاران را تباه نکند .
او ولایت عهد امارت کبرای خود را به من واگذار کرد چنانچه بعد از او زنده
بمانم عهده دار آن گردم پس هر کس گرهی را که خداوند به بستن آن فرمان داد
بگشاید و رشته ای را که خداوند پیوست آن را دوست دارد از هم بگسلد حرمت حریم
خدا را مباح شمرده و حلال او را حرام کرده است . زیرا با این کار امام را حقیر
کرده و پرده اسلام را از هم دریده است . رفتار گذشتگان نیز بدین گونه بوده است .
آنان بر لغزشها صبر کردند و به صدمات و آسیبهای  ناشی از آن اعتراض نکردند زیرا
از پراکندگی کار دین و از به هم خوردن رشته اتحاد مسلمانان می ترسیدند و این
ترس بدان جهت بود که مردم به زمان جاهلیت نزدیک بودند و منافقان هم انتظار
می کشیدند تا راهی برای ایجاد فتنه باز کنند من خدا را بر خود شاهد گرفتم که اگر
مرا زمامدار امور مسلمانان کرد و امر خلافت را به گردن من نهاد درمیان مسلمانان
مخصوصا فرزندان عباس چنان رفتار کنم که به اطاعت خدا و پیامبرش مطابق باشد .
هیچ خون محترمی را نریزم و مال و ناموس کسی را مباح نکنم ، مگر این که حدود
الهی ریختن آن را جایز شمرده و واجبات دین آن را مباح کرده باشد ، تا حدود
توانایی و امکان در انتخاب افراد کاردان و لایق بکوشم و بدین گفتار بر خویشتن
عهد و پیمان محکم بستم که در نزدش درباره انجام آن مسک ول خواهم بود که او
فرماید : به پیمان وفا کنید که نسبت به انجام آن مسؤول هستید . و اگر از خود چیز
تازه ای به احکام الهی افزودم و یا آنها را تغییر و تبدیل کردم ، مستوجب سرزنش
و سزاوار مجازات و عقوبت خواهم بود . و پناه می  برم به خداوند از خشم او و با
میل و رغبت به سوی او رو می کنم که توفیق طاعتم دهد و میان من و نافرمانیش
حایل گردد و به من و مسلمانان عافیت عنایت فرماید . و من نمی دانم که به من و
شما چه خواهد شد .
حکم و فرمانی نیست مگر برای خداوند او به حق داوری  می کند و بهترین جداکنندگان
است . لکن من برای امتثال امر امیرمؤمنان این کار را بر عهده گرفتم و خشنودی او
را برگزیدم . خداوند من و او را نگاهداری کناد . خدا را در این نوشته بر خود
گواه گرفتم و خدا به عنوان شاهد و گواه بس است .
این نامه را در حضور امیرمؤمنان که خدا عمر او را دراز گرداناد و فضل بن سهل و
سهل بن فضل و یحیی بن اکثم و عبدالله بن طاهر و ثمامة بن أشرس و بشر بن معتمر و
حماد بن نعمان ، در ماه رمضان سال 201به خط خود نوشتم . "

گواهان طرف راست

یحیی بن اکثم در پشت و روی این مکتوب گواهی داده و از خداوند خواسته که امیر
مؤمنان و همه مسلمانان خجستگی این عهد و میثاق را دریابند . عبدالله بن طاهر به
حسین به خط خویش در تاریخی که در این عهد نامه مشخص است گواهی خود را بر آن
نوشته است .
حماد بن نعمان نیز پشت و روی این عهد نامه را گواهی  کرده است و بشر بن معتمر
نیز در همان تاریخ مانند همین گواهی را داده است .

گواهان طرف چپ

امیرمؤمنان ، که عمرش دراز باد ، خواندن این صحیفه ، یعنی صحیفه میثاق ، را
مرسوم ساخت . امیدوارم بدین میثاق و به حرمت سرورمان رسول خدا ( ص ) ، از
صراطگذر کند . میان روضه و منبر بر سرهای شاهدان ، به چشم و گوش بنی هاشم و
سایر اولیا و انصار پس از کامل شدن شروطبیعت بر آنان بدانچه امیرمؤمنان حجت
را بر همه مسلمانان تمام کند و شبهه ای را که اندیشه های  نادانان پیش می کشیدند ،
باطل سازد و خداوند مؤمنان را بر آنچه شما برآنید وا مگذارد و فضل بن سهل به
امر امیرمؤمنان در همان تاریخ در این عهد نامه نوشت .
این مطلبی بود که مؤلف کشف الغمه آن را ذکر کرده بود . سبط بن جوزی در تذکره
الخواص در این باره گوید : آنگاه این عهد نامه در جمیع آفاق و در کعبه و میان
قبر رسول الله ( ع ) و منبر وی خوانده شد و خواص مأمون و بزرگان دانشمند بر آن
شهادت دادند . از این جمله است شهادت فضل بن سهل که به خط خویش نوشته :
" شهادت دادم بر امیرمؤمنان عبد الله مأمون و برابو الحسن علی بن موسی بن جعفر
بدانچه واجب گرداندند تا حجتی بر آنان برای مسلمانان باشد . و بدان شبهه جاهلان
را باطل کنند . فضل بن سهل در تاریخ مذکور نوشته است : و عبد الله بن طاهر نیز
به مانند همین امر را شهادت داده است . و یحیی اکثم قاضی و حماد بن ابوحنیفه و
ابوبکر و وزیر مغربی و بشر بن معتمر به همراه گروه بسیاری از مردم بر این امر
شهادت دادند .

فرزندان امام رضا ( ع )

کمال الدین محمدبن طلحه در مطالب السؤول گوید : آن حضرت شش فرزند داشت .
پنج پسر و یک دختر . نام فرزندان وی چنین است : محمد قانع ، حسن ، جعفر ،
ابراهیم ، حسن و عایشه .
عبد العزیزبن اخضر جنابذی در معالم العتره و ابن خشاب در موالید اهل البیت و
ابونعیم در حلیه الاولیا نظیر همین سخن را گفته اند . سبط بن جوزی در تذکره
الخوص گوید : فرزندان آن حضرت عبارت بودند از محمد ( امام نهم ) ابوجعفر
ثانی ، جعفر ، ابو محمد حسن ، ابراهیم و یک دختر . شیخ مفید در ارشاد می نویسد :
امام رضا ( ع ) دنیا را بدرود گفت و سراغ نداریم که از وی فرزندی به جا مانده
باشد جز همان پسرش که بعد از وی به امامت رسید . یعنی حضرت ابوجعفر محمد بن
علی ( ع ) .
ابن شهر آشوب در مناقب می گوید : امام محمد بن علی ( ع ) تنها فرزند اوست .
طبری در اعلام الوری می نویسد : تنها فرزند رضا ( ع ) پسرش محمد بن علی جواد بود
لا غیر . در کتاب العدد القویة آمده است که امام رضا ( ع ) دو پسر داشت که نام
آنها محمد و موسی بود و جز این دو فرزندی نداشت . همچنین در قرب الاسناد نقل
به حضرت رضا ( ع ) عرض کرد : من از چند سال پیش درباره شده است که بزنطی
جانشین شما پرسش می کردم و شما هر بار پاسخ می  دادید پس از من پسرم جانشین من
خواهد شد . اما اینک خداوند به شما دو پسر عطا کرده است پس کدامیک از
پسرانتان جانشین شمایند ؟
مجلسی نیز در بحار الانوار در باب خوشخویی حدیثی  از عیون اخبار الرضا ( ع ) نقل
کرده که در سند آن نام فاطمه دختر رضا آمده است .

نقش انگشتری آن حضرت ، دربان آن حضرت ، شاعر آن حضرت

در فصول المهمة گفته شده است : نقش انگشتری امام رضا ( ع ) " حسبی الله " بود
و در کافی به سند خود از امام رضا ( ع ) نقل شده است که فرمود: نقش انگشتری من
" ما شاء الله لا قوه الا بالله " است . صدوق نیز در عیون گوید : نقش انگشتری آن
حضرت " ولیی الله " بود .
دربان آن حضرت
در فصول المهمه نام دربان آن حضرت " محمد بن فرات " و در مناقب " محمد بن
راشد " ذکر شده است .
شاعر آن حضرت
دعبل خزاعی ، ابو نواس و ابراهیم بن عباس صولی ، شاعران آن حضرت بودند .

دژ محکم

در کتاب فصول المهمه نوشته ابن صباغ مالکی آمده است که مولی السعید امام
الدنیا عماد الدین محمد بن ابو سعید بن عبد الکریم وازن گفته است در محرم سال
596
مؤلف تاریخ نیشابور در کتابش نوشته است : چون علی بن موسی الرضا ( ع )
در همان سفری که به فضیلت شهادت نایل آمد ، به نیشابور قدم نهاد در هودجی 
پوشیده و بر استری سیاه و سفید نشسته بود . شور و غوغا در نیشابور بر پا شد .
پس دو پیشوای حافظ احادیث نبوی و رنج بردگان بر حفظ سنت محمدی ، ابو زرعه و
محمد بن اسلم طوسی ، که عده بیشماری از طالبان علم و محدثان و راویان و حدیث
شناسنان ، آن دو را همراهی می کردند ، نزد امام رضا ( ع ) آمده عرض کردند : ای 
سرور بزرگ ، فرزند امامان بزرگ ، به حق پدران پاک و اسلاف گرامی ات نمی خواهی 
روی نیکو و مبارک خود را به ما نشان دهی و برای ما حدیثی از پدرانت از
جدت محمد ( ص ) روایت کنی ؟ ما تو را به او سوگند می دهیم . پس امام خواستار
توقف استر شد و به غلامانش دستور داد پرده ها را از هودج کنار زنند . چشمان
خلایق به دیدار چهره مبارک آن حضرت منور گردید .آن حضرت دو گیسوی بافته شده
داشت که بر شانه اش افکنده بود . مردم ، از هر طبقه ای  ایستاده بودند و به وی 
می نگریستند . گروهی فریاد می کردند و دسته ای می  گریستند و عده ای روی در خاک
می مالیدند و گروهی نعل استرش را می بوسیدند . صدای  ضجه و فریاد بالا گرفته بود .
پس امامان و عاما و فقها فریاد زدند : ای مردم بشنوید و به خاطر سپارید و برای 
شنیدن چیزی که شما را نفع می بخشد سکوت کنید و ما را با صدای ناله و فریاد و
گریه خود میازارید . ابو زرعه و محمد بن اسلم طوسی در صدد املای حدیث بودند .
پس علی بن موسی الرضا ( ع ) فرمود : حدیث کرد مرا پدرم موسی کاظم از پدرش
جعفر صادق از پدرش محمد باقر از پدرش علی زین العابدین از پدرش حسین شهید
کربلا از پدرش علی بن ابی طالب که گفت : عزیزم و نور چشمانم رسول خدا صلی 
الله علیه و آله و سلم سبحانه و تعالی می فرماید : کلمه " لا اله الا الله " دژ من
است . هر که آن را بگوید به دژ من وارد گشته است و آن که به دژ من وارد شده از
عذاب من ایمن و آسوده است .
سپس پرده هودج را افکند و رفت . پس نویسندگانی  که این حدیث را نوشتند شماره
کردند افزون بر بیست هزار نفر بودند . و در روایتی  که بیست و چهار هزار مرکب
دان ، به جز دوات ، در آن شمارش شد .

ولادت ، وفات ، طول عمر و مدفن آن حضرت

امام رضا ( ع ) در روز جمعه ، یا پنج شنبه 11ذی  حجه یا ذی قعده یا ربیع الاول
سال 153یا 148هجری در شهر مدینه پا به دنیا گذاشت . بنابر این تولد آن حضرت
مصادف با سال وفات امام صادق ( ع ) بوده یا پنج سال پس از در گذشت آن حضرت
رخ داده است . همچنین وفات آن حضرت در روز جمعه یا دوشینه آخر صفر یا 17یا
21
ماه مبارک رمضان یا 18جمادی الاولی یا 23ذی  قعده یا آخر همین ماه در سال
203
یا 206یا 202هجری اتفاق افتاده است . شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا گوید
قول صحیح آن است که امام رضا ( ع ) در 21رمضان ، در روز جمعه سال 203هجری در
گذشته است . وفات آن حضرت در سال 203در طوس و در یکی از روستاهای نوقان به
نام سناآباد اتفاق افتاد .
با تاریخ های مختلفی که نقل شد ، عمر آن حضرت 48یا 47یا 50یا 51سال و 49یا
79
روز یا 9 ماه یا 6 ماه و 10روز بوده است ، اما برخی که سن آن حضرت را
55
یا 52یا 49سال دانسته اند ، سخنشان با هیچ یک از اقوال و روایات ، منطبق
نیست و ظاهرا تسامح آنان از اینجا نشأت گرفته که سال ناقص را به عنوان یکسال
کامل حساب کرده اند . از جمله این اقوال شگفت آور سخن شیخ صدوق در عیون اخبار
الرضا است که گفته است : میلاد امام رضا (ع ) در 11ربیع الاول سال 153و وفات
وی در 21رمضان سال 203بوده و با این حساب آن حضرت 49سال و شش ماه در این
جهان زیسته است . مطابق آنچه صدوق نقل کرده ، عمرآن حضرت پنجاه سال و شش ماه
و ده روز میشود و منشاء این اشتباه را باید عدم دقت در جمع و تفریق اعداد
دانست شیخ مفید نیز مرتکب این اشتباه شده است و ما در حواشیهای خود بر کتاب
المجالس السنیه متذکر این خطا شده ایم .
بنابر گفته مولف مطالب السؤول ، امام رضا ( ع ) 24سال وچند ماه بنابر قول ابن
خشاب 24سال و 10ماه از عمر خویش را با پدرش به سر برد . لکن مطابق آنچه
گفته شد ، عمر آن حضرت در روز وفات پدرش 35 سال یا 29سال و دو ماه بوده
و پس از درگذشت پدرش چنانکه در مطالب السؤول نیز آمده ، 25سال زیسته است و
نیز مطابق آنچه قبلا گفته شد آن حضرت پس از پدرش بیست سال در جهان زندگی کرد .
چنانکه شیخ مفید نیز در اشارد همین قول را گفته است . برخی نیز این مدت را
بیست سال و دو ماه ، یا بیست سال و نه ماه ، یا بیست سال و چهار ماه ، یا
بیست و یکسال و 11ماه ذکر کرده اند که این مدت ، روزگار امامت و خلافت آن
حضرت به شمار است . در طول این مدت آن حضرت دنباله حکومت هارون رشید را که
ده سال و بیست و پنج روزبود درک کرد . سپس امین از سلطنت خلع شد و عمویش
ابراهیم بن مهدی برای مدت بیست و چهار روز به سلطنت نشست . آنگاه دوباره
امین بر او خروج کرد و برای وی از مردم بیعت گرفته شد و یکسال و هفت ماه
حکومت کرد ولی به دست طاهر بن حسین کشته شد . سپس عبد الله بن هارون ، مامون ،
به خلافت تکیه زد و بیست سال حکومت کرد . امام رضا ( ع ) پس از گذشت پنج یا
هشت سال از خلافت مأمون به شهادت رسید.

 

زائر

یه کلیپ فوق العاده درباره امام رضا

نام کلیپ : امام رضا

نام طراح : مهدی زمانی

نام آهنگ : امام رضا

نام خواننده : محسن چاووشی

 

دانلود

انوار الهی

زهد امام رضا

یکی از اوصاف انسان های بزرگ، زهد و بی میلی آنها نسبت به دنیا و زینت ها و تجملات آن است و امام رضا(ع) نیز سرآمد زاهدان عصر خویش بود. در روایتی از محمد بن عباد وارد شده است که می گفت: امام رضا(ع) در تابستان بر روی حصیر و در زمستان بر روی پوستینی می نشست و لباس خشن می پوشید.(1) روزی سفیان نوری، امام را در پوششی از خز ملاحظه کرد. پس این عمل امام(ع) را ناشایست می شمرد و بر امام(ع) خرده گرفت که چرا لباسی ارزانتر نمی پوشد. آنگاه امام(ع) دست سفیان را گرفت و آن را زیرلباس خود قرار داد و چون دست سفیان به پوستینی که امام(ع) زیرلباس خز پوشیده بود، اصابت کرد، امام (ع) فرمود:" ای سفیان! پوشیدن لباس خز برای خلق است و پوشیدن پوستین برای حق!"

 

فضائل اخلاقی علی بن موسی الرضا(ع)

 

شیخ صدوق روایت کرده از ابراهیم بن العباس که گفت هرگز ندیدم که آن حضرت ابولحسن الرضا (ع) کسی را با کلام خود جفا کند و ندیدم که هرگز کلام کسی را قطع کند ، یعنی در میان سخن او سخنی نمی گفتند ، تا طرف مقابل کلامش خارج گردد و حاجت احدی را که مقدور او بود رد نمی کرد و بر می آورد.

و هیچگاهی در حضور کسی که با او نشسته بود پا دراز نمی نمود. در مجلس ، مقابل همنشین خود تکیه نمی داد و هیچ وقت ندیدم او را که به یکی از موالی یا زیردستان خود بد گوید و فحش دهد و هیچگاه ندیدم که در خنده خود قهقهه زند ، بلکه خنده او تبسم بود و چون خلوت می فرمود و خوان طعام نزد او می نهادند ، تمامی غلامان خود را سر سفره دعوت می کرد و بیشتر شب ها از اول شب تا صبح بیدار بود. و روزه بسیار می گرفت و سه روز از هر ماه روزهای پنجشنبه اول و آخر ماه و چهارشنبه میان ماه را روزه داشتند. می فرمود : روزه این سه روز مقابل روزه دهر است. آن حضرت بسیار احسان میکرد و صدقه می داد و بیشتر صدقات او در پنهانی و در شبهای تار بود. تابستانها بر روی حصیر و زمستانها به روی بلاسی می نشست. و وقتی که به دیدار مردم می آمد خود را زینت کرده و معطر می ساخت.

                                                                                       منبع : اختر هشتم

 

شهر خدا

 

آهنگ جدیدی با نام شهر خدا در وصف شهر مقدس مشهد و آقا امام رضا (ع)

توسط آقای علیرضا عصار تهیه و آماده شده است ؛

نام کار : شهر خدا**خواننده : آقای علیرضا عصّار**مدت زمان : ۴۶/۶ دقیقه**

حجم فایل : ۱۰/۱ مگابایت  

 لینک دانلود                   منبع :  بچه های قلم

 

فضیلت زیارت امام رضا(ع)

حضرت امام رضا(ع)می فرمایند:

هرکس ازراه دوربه زیارت من بیاید،روزقیامت درسه جایگاه نزداو می آیم تااوراازهراس آنهانجات دهم:

۱ـ آنگاه که نامه های اعمال ازراست وچپ به پروازدرآیند،۲ـ به هنگام عبورازپل صراط،۳ـ به هنگام

سنجیدن کردارهای نیک وبد.

(ازکتاب صحیفه رستگاری ـ ص۲۴۲)

 

پیام سبز

 

نشانه نماز

( خواندن نماز اعلام انزجار از گناهان و مفاسد است .)      (عیون الاخبار ج۲ ص ۱۲۲)

 

فرق مسلمان و مؤمن

( و اینکه اسلام غیر از ایمان است ، و هر مؤمنی مسلمانست ، ولی هر مسلمانی مؤمن نیست ..... و اصحاب حدود " کسانیکه مستحق کیفر هستند  مثل زنا و سرقت " نه از مؤمنانند و نه از کافران ، بلکه فقط مسلمانند.                                       (عیون اخبار ج۲ ص ۲۷۳)

                           

چکیده ای از زندگی امام رضا(ع)

علی پسر موسی یا رضا در روز جمعه، یا پنج شنبه ۱۱ذی حجه یا ذیقعده یا ربیع الاول سال ۱۵۳یا ۱۴۸هجری در شهر مدینه متولد شد، وی فرزند موسی کاظم و هشتمین پیشوای دینی شیعیان دوازده‌امامی است.او توسط مامون الرشید خلیفهٔ عباسی در یک دسیسه به اجبار به مرو خوانده و توسط خلیفه در طوس مسموم و کشته شد و از دیدگاه شیعه به شهادت رسید.

او ۲۴ سال وچند ماه را با پدرش به سر برد. ولی مطابق آنچه گفته شد، عمر او در روز درگذشت پدرش ۳۵ سال یا ۲۹سال و دو ماه بوده و پس از درگذشت پدرش چنانکه در مطالب السئول نیز آمده، ۲۵سال زیسته‌است.

در طول این مدت، او دنباله حکومت هارون الرشید را که ده سال و بیست و پنج روز بود، تحمل کرد. سپس امین از سلطنت خلع شد و عمویش ابراهیم بن مهدی برای مدت بیست و چهار روز به سلطنت نشست. آنگاه دوباره امین بر علیه او شورش کرد و برای وی از مردم بیعت گرفته شد. یکسال و هفت ماه حکومت کرد ولی به دست طاهر بن حسین کشته شد. سپس عبد الله بن هارون، مامون ، به خلافت تکیه زد و بیست سال حکومت کرد.

این امام پس از گذشت پنج یا هشت سال از خلافت مأمون، توسط وی مسموم و کشته شد...

 

سروده

نگاه آهو

آهو از کجا فهمید
باید از تو یارى خواست؟
از پناه تو باید
سایه اى بهارى خواست؟
آهو از کجا فهمید
با تو مى شود آرام؟
با نگاه تو آهو
پیش پاى تو شد رام
تو به مهربان بودن
شهره در زمین بودى
مهربان فراوان بود
مهربان ترین بودى
مى دهى نجات از مرگ
آهوى فرارى را
مى کنى جدا از او
ترس و بیقرارى را

قاسم رفیعا
 

روح دعا

یه عکس فوق العاده زیبا که یکی از دوستان از حرم امام رضا(ع) توسط دوربین هنگام نماز صبح گرفته است.

 

اعجاز عشق

شفایافته: ناصر احمدى گل
تاریخ شفا: یازدهم بهمن 1375
بیمارى: لالى

زبانش مثل چوب خشک شده بود. گامهاى مهیب ترس را هم آواز با ضربان قلبش مى شنید. چشمانش از حدقه بیرون زده و به کنار جاده خیره مانده بود. در عمق تاریکى ، در کنار جاده، شبحى سفید، چون گرگى نرم در هیبت انسان، برآیینه چشمان ناصر نقش بسته بود. در محل زندگى او، کمى پایین تر چنبره زده بود. او آروز مى کرد مى توانست همچون پرنده اى سبک بال، این مسافت تا خانه را پرواز کند و از این همه اضطراب رهایى یابد.
صداى موتور سیکلت در دشت مى پیچد و مرد را به شبح نزدیکتر مى کرد. سکوت دشت ترس زنده مى کرد و نفس در سینه ناصر حبس شده بود. به چندمترى شبح که رسید تعجب کرد! به او خیره شد. باورش نمى شد. تمام توانش را به کار گرفت تا بر سرعت موتورسیکلت بیفزاید، اما دیگر رمقى نداشت. پلک بر هم نهاد و بعد از چند لحظه پرده از دیدگان مشوشش برداشت.
شاید خیالاتى شده بود، قلبش بشدت مى تپید و مثل گنجشکى که مى خواهد آزاد شود، خود را به قفس سینه مى کوبید. رخ برگردانید تا یقین پیدا کند که آنچه بر او گذشته کابوسى بیش نبوده است. نه امکان نداشت، احمد بر ترک موتورش سوار شده بود. ناصر ترسیده بود، خواست احمد را پیاده کند. اما دستش از میان بدن احمد عبور کرد، گویى جسم او از مه تشکیل شده بود، ترس بیش از پیش بر او چیره شد.
کنترل موتورسیکلت از دستش خارج گردید و او را نقش بر زمین کرد. تابوت بر روى دستها به جلو مى رفت همه سیاه پوش بودند، چه کسى مرده بود؟ چرا همسر و فرزندان ناصر زار مىزدند؟ چرا برادرش نام او را با گریه صدا مى زد؟ با شتاب بیش آنها رفت. تلاش کرد که برادر را در آغوش بکشد و آرام کند، اما گویى جسم او همانند احمد از مه تشکیل شده بود.
جنازه را براى شستشو به داخل غسالخانه انتقال دادند.
آه !! این خود اوست یعنى ... یعنى ...
آب سرد را باز کردند، موج آب، او را به ساحل بیدارى کشاند. با سختى چشمانش را گشود، خود را روى تخت و در حصار سایه هایى یافت که او را احاطه کرده بودند. سایه ها پررنگتر شدند. ناصر تکانى به خود داد که برخیزد اما به سبب ضعف زیاد نتوانست. برادر ناصر با حالى پریشان در آستانه در اتاق ظاهر شد، دوان دوان به سویش آمد و او را در آغوش کشید و در حالى که سعى داشت بر اعصابش مسلط شود، گفت: حالت خوبه داداش جون؟ بعد رو به سوى مشهدى على کرد و ادامه داد: خدا خیرت بده که ناصر رو رسوندى به بیمارستان، واقعا متشکرم. نگفتى حالت چطوره داداش؟ ناصر تلاش کرد که کلمه اى در پاسخ برادرش بگوید، اما هر چه کوشید نتوانست. پزشک، برادر ناصر را به بیرون از اتاق دعوت کرد.
همسر ناصر که بر روى یکى از نیمکتهاى کنار راهرو نشسته بود و مى گریست، با دیدن پزشک و برادر همسرش، از جا برخاست و به طرف آنها رفت و با بغض پرسید: آقاى دکتر حال ناصر چطوره؟
پزشک که سعى در آرام نمودن آنها داشت، گفت: حالش رضایت بخش است. تنها مشکلى که وجود دارد این است که متأسفانه آقاى احمدى قدرت تکلم را از دست داده است. برادر ناصر با تعجب پرسید: براى چه؟ دکتر گفت: علتش به درستى مشخص نیست، ولى احتمالاً باید شوکى به ایشون وارد شده باشه که در این مورد متأسفانه کارى از دست ما ساخته نیست. و شما مى تونید فردا بیمار رو به منزل ببرید.
با این که از آن حادثه چند هفته مى گذشت، ناصر نتوانسته بود خواب راحت داشته باشد. هر چه مى کوشید به آن حادثه فکر نکند، نمى توانست. آن اتفاق چون کابوسى وحشتناک، آسایش را از او سلب نموده بود.
ناصر با چشمانى کم فروغ و گونه هایى بى رنگ، در کنجى از اتاق نشسته و در سکوت فرو رفته بود. غم بیمارى او را تا درگاه یأس پیش برده بود.
احساس دلتنگى ، قلبش را فشرد. زن سکوت حزن انگیز اتاق را شکست و گفت: میگم ناصر، ما که به خیلى از دکترا مراجعه کردیم و نتیجه نگرفتیم. برادرم با خانواده اش مى خوان برن مشهد به منم گفتن که اگه مایل باشیم همراهشون بریم.
مرد نگاه غمبارش را به تصویر بارگاه منور حضرت رضا(ع) که به دیوار نصب شده بود، انداخت. درخشش گنبد و گلدسته ها، نور عشق و امید را در دل او روشن کرد، اشک در دیدگانش حلقه زد و عشق زیارت امام رضا(ع) بر دلش شعله ور شد. خنکاى پاییز، جاى خود را به سرماى زمستان داده بود. ابرهاى تیره آسمان را پوشانده و با تندى وزیدن گرفته بود، و سرما تا مغز استخوان نفوذ مى کرد.
در صحن حرم مطهر تعداد زیادى از زوار عاشق به چشم مى خوردند که ذکرگویان داخل حرم مى شدند. باقى مانده برف شب قبل بر روى گنبد طلا جلوه زیبایى خاصى داشت. ناصر به همراه چند بیمار دیگر در پشت پنجره به انتظار نشسته بود. باد بر صورتش شلاق مى زد. کلاهش را تا روى ابروانش پایین کشید و در خویش فرو رفت. چشمهایش مملو از اشک شده نگاه نیازمندش را به پنجره گرده زد. ناصر در حریم عشق و در جمع حاجتمندان، کعبه دلش را به زیارت نشسته بود. بغضش گشوده شد و در دل به ائمه(ع) متوسل گردید.
او آرام مى گریست و در سکوت با تلاوت آیات قرآن از خداوند کمک مى خواست، و با آب دیده، دل را صفا مى داد.
هنگامى که پلکها بر نگاهش پرده کشید، آقایى سبزپوش در هاله اى از نور، در حالى که شال سبز بر کمر داشت به سوى او آمد و با شیرینترین لحن فرمود: برخیز! طنین صداى آقا برتن خسته اش روحى تازه بخشید. ناصر هیجان زده از جا برخاست، گویى نسیم رحمت وزیدن گرفته و گرد و غبار اندوه را از زندگى او زدوده، و به جاى آن شفا و شادى را به ارمغان آورده بود.
جشن آب و آیینه و گل و ریحان بود، فرشتگان چه زیبا میزبانى مى کردند و دامن دامن گل سرخ محمدى برسر و روى زائران مى ریختند. رایحه عشق شامه ها را نوازش مى داد، و عاشقان به پراکنده در گلستان جاویدان رضوى ، با چشمانى پر ستاره، عنایت مولا را به نظاره نشستند.

منبع: شبکه اطلاع رسانی امام رضا(ع)

رهنمودهاى اخلاقى امام رضا(ع)برای آنان که طالب سعادتند.

 ۱ـ توکل به خدا
2 ـ رضا به قضاى او
3 ـ تسلیم در برابر امر او
4 ـ واگذار کردن امور به او
اصولاً رضا را باید ثمره محبت، و محبت را ثمره معرفت دانست؛ زیرا آن کسى که شخصى را به خاطر کمالات و صفات خوشى که در او وجود دارد دوست مى دارد به همان اندازه که بر مراتب معرفت و آگاهى وى نسبت به او افزوده مى شود دوستى و دلبستگى به وى در او رو به فزونى مى گذارد. اگر کسى با چشم بصیر جلال و کمال الهى را بنگرد قهراً به خدا دلبستگى مى یابد و حبّ او به خداـبا افزایش معرفت نسبت به اوـفزاینده مى گردد :
والّذین آمنوا اشد حبّاً لله ( بقره : 165 ) افرادى کهـبه خاطر فزونى معرفتـداراى ایمان هستند، حبّ آنها نسبت به خدا استوارتر و فزونتر مى باشد.
وقتى شخص دوستدار خدا باشد هر پدیده و دستاوردى که از ناحیه او مى رسد نیکو و زیبا تلقى کرده و آن را پسند مى کند. چنین موضع روانى در انسان بیانگر رضاى او نسبت به خداى متعال است.
رضا فضیلت شکوهمندى است که باید گفت تمام فضائل اخلاقى در آن خلاصه مى شود، خداوند متعال مقام رضاى شخص به خود را با رضاى خود از آن شخص مقرون ساخته و از این رهگذر شکوه و عظمت آن را بیان نموده است، آنجا که مى فرماید :
رضى الله عنهم و رضوا عنه ( مائده : 119 ) خدا از آنها راضى است و آنان نیز از وى راضى هستند.
نبى اکرم ( صلى الله علیه و آله وسلم ) رضا را دلیل ایمان انسان معرفى کرده است، آن گاه که گروهى از یارانش را مورد سؤال قرار داد و فرمود:
« نشانه ایمان شما چیست؟
عرض کردند: در برابر بلایا و گرفتاریها صابر هستیم، و به گاه رفاه و خوشى خداى را سپاسگزاریم، و به هنگام در رسیدن قضاى الهى از رضا برخورداریم.
آن حضرت به آنان فرمود: سوگند به خداوندگار و صاحب کعبه که شما داراى ایمان مى باشید».
به امام صادق علیه السلام عرض کردند:
از چه طریقى مى توان به ایمان مؤمن پى برد؟
فرمود: از طریق تسلیم او در برابر خدا، و رضاى او در مقابل حوادث خوش و ناخوشى که به او روى مى آورد.

درجات و مراتب رضا
رضا داراى دو درجه و مرتبه است:
الف ـ رضاى متقین :
انسان راضى در چنین مرحله اى رنج و درد آسیبها را کاملاً درک کرده و آن را احساس مى نماید امّا بدان راضى است؛ بلکه به بلا و آسیبها گرایش داشته و عقلاً خواهان آن مى باشد؛ اگر چه طبعاً از آن بیزار است؛ امّا چون هدف این است که به ثواب وقرب الهى نائل گردد و وارد بهشتى شود که گستره آن، فاصله میان آسمان و زمین را تشکیل مى دهدـبهشتى که براى متقین آماده شده استـتن به بلا و مصیبت مى دهد حتى بدان عقلاً راغب مى باشد مانند کسى که طبق دستور طبیب حاذقى باید عمل جراحى بر روى او انجام گیرد و صلاح و سلامت او از راه همین جراحى صیانت مى گردد. این بیمار مى داند که این جراحى با درد و رنج همراه است امّا به چنین درد و رنجى راضى و بلکه بدان راغب است تا سلامت خود را به دست آورده و حتى از جرّاحـبه خاطر همین درد و رنجى که بر او وارد مى سازدـسپاسگزار است.
ب ـ رضاى مقربین :
در این مرحله اگر چه رنج بلا و مصیبتها را درک مى کند امّا دوستدار چنین رنجى است؛ چرا که محبوب او خواهان چنین رنجى مى باشد، و رضاى محبوب را در آن مى بیند؛ زیرا وقتى حب و دوستى بر کسى چیره گشت، همه هدف و خواسته او این است که رضاى محبوب خویش را به دست آورده باشدـو به همین جهت بود که امام رضا علیه السلام از نظر روانى در حال رضا نسبت به خداوند متعال به سر مى برد و مردم را نیز به چنین حالت خوشآیند و سعادت آفرینى دعوت مى کرد، و لذا مى فرمود:
« اگر کسى در برابر روزى کم از حق تعالى راضى باشد حق تعالى نیز از او در برابر اندک راضى خواهد بود ».
از احمد بن عمر بن ابى شیبه حلبى و حسین بن یزید، معروف به « نوفلى » روایت شده است که مى گفتند:
حضور امام رضا علیه السلام رسیدیم و عرض کردیم:
ما در نعمت و رفاه و فراخ روزى به سر مى بردیم: لکن حالمان دگرگونه شده و گرفتار فقر و تهى دستى شدیم، دعا کن خداوند متعال حالت گذشته را به زندگانى ما بازگرداند.
فرمود: مى خواهید چه بشوید؟ آیا دوست مى دارید چون سلاطین باشید؟ و خوشحال مى شوید که همانند طاهر و هرثمه زندگانى کنید؟ و این حالت رضاى درونى را از دست نهاده و از این عقیده و آئینى که بدان پاى بند هستید بیگانه گردید؟
آنها در پاسخ عرض کردند: نه، سوگند به خدا اگر دنیا و آنچه در آن است و تمام زر و سیمى را که در آن وجود دارد در اختیارمان قرار دهند ما را راضى نخواهد کرد که از این حالت دست برداریم.
حضرت فرمود: حق تعالى گوید:
اعملوا آل داود شکراً و قلیل من عبادى الشکور ( سبأ : 13 ) اى خاندان داود، شاکر و راضى باشید که بندگان شاکر و دلخوش و راضى من، اندک هستند.
سپس آن حضرت فرمود: نسبت به خدا داراى حسن ظن باش؛ چرا که اگر کسى در برابر خدا برخوردار از حسن ظن باشد، مرحمت الهى را در گمان خویش مى یابد، و اگر کسى به روزى کم راضى و قانع باشد خدا نیز عمل اندک را از او پذیرا مى گردد، و چنانچه به رزق اندکى از حلال دلخوش باشد، مؤونه او سبک گشته و شاد و خرم خواهد بود و خدا او را به درد و رنجهاى دنیا و راه چاره و درمان آنها رهنمون گشته و وى به سلامت از این دنیا به دارالسلام رخت بر بندد.
طبق آیه اى که قبلاً یاد شد، خداوند متعال رضاى خود را نسبت به هر کسى ، مقرون به رضاى آن شخص نسبت به خود قرار داده است، و لذا ما به این حقیقت پى مى بریم که کسى مى تواند مشمول رضاى پروردگار قرار گیرد که او نیز از خدا و دستاوردهاى او راضى باشد. امام رضا علیه السلام مظهر و مصداق کامل و فرد اکمل این حقیقت بوده است «و این خداى راضى از امام رضا بود که نام رضا را براى او به ویژه انتخاب فرمود، چرا که آن حضرت مصداق بارز رضاى خدا و رسول او و ائمه ( علیهم السلام ) بوده است. و این نام اختصاصاً از آنِ این امام مى باشد؛ چون دوست و دشمن نمى توانستند از احساس رضایت درونى نسبت به آن حضرت دریغ ورزند و قلباً خویشتن را تهى از رضایت نسبت به او نسبت به او احساس کنند.»
... و همه مردم معاصر با آن حضرت، به فضیلت علمى و اخلاقى او معترف بوده اند. و مقام بلند علمى آن بزرگوار مرضّى خاطر همگان بوده و رضایت همگان اعم از مخالف و مؤالف را به خود جلب مى کرد.

سکوت حکیمانه یا راهى فراسوى خیر و سعادت
در تحف العقول آمده است که امام رضا علیه السلام فرمود:
الصَّمْتُ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْحِکْمَةِ : سکوت، درى از درهاى حکمت و دانایى و صواب اندیشى است.
و نیز فرمود :
اِنَ الصَّمْتَ یَکْسِبُ الْمَحَبَّةَ وَ انَّهُ دَلیلٌ عَلى کُلِّ خَیْر: سکوت، جلب محبت مى کند و مى تواند براى دست یافتن به هر گونه خیر و سعادت، دلیل و رهنمون انسان باشد.
این سخنان سنجیده امام رضا علیه السلام یکى از نکات دقیق تربیتى و اخلاقى سازنده اى را گوشزد مى کند، چرا که سخن گفتنـگاهى ـممکن است به صورت عامل و گذرگاهى براى نگونبختى ابدى و ورود انسان به آتش دوزخ در آید؛ همانگونه که مى تواند عامل رهایى بخش آدمى از شقاوت و بدبختى باشد. اما باید یادآور شد که اگر قلب آدمى زلال و پاکیزه باشد هیچ چیزى در آن صورت پاکیزه تر از زبان نیست؛ لکن اگر درون انسان، پلید و ناپاک باشد هیچ چیزى پلیدتر از زبان نخواهد بود.
لذا امام رضا علیه السلام سکوت را به عنوان حکمت و دانایى و فرزانگى برشمرده است. آن کسى که به جا و به موقع، راه سکوت را در پیش مى گیرد، در واقع ابواب سعادت و نیکبختى را فراسوى خود مى گشاید.
سکوت به جا را مى توان راهى به سوى سلامت روانى و کمال اخلاقى و نیل به معارف و آگاهیها دانست، به این معنى که اگر فردى سکوت را در جاى خود بر سخن گفتن ترجیح دهد و در چنین مواردى بدان پاى بند باشد، در واقع قلب و درون خود را از شهوات و آفات روانى شستشو داده و براى نیل به هدفِ مطلوب، راه را در برابر خود همراه مى سازد.
سکوتى این چنینـکه از فراسَت و هوش و اندیشه وتفکر مایه مى گیردـنشانه قدرت و توانایى است و نباید آن را دلیل هیچ گونه ضعف و نارسایى تلقى کرد. بنابراین سکوتِ مذکور بیانگر حکمت و دانایى فرد است، به همین جهت، اگر کسى ـمنهاى حکمت و فرزانگى و دانایى ـاز قدرتِ در سخن آورى برخوردار باشد فرجام آن سقوط و بدبختى است.
مرد حکیم و دانا ساکت و آرام است، و باید گفت افراد ناآرام و پرچانه که از عقل و فراست کافى تهى هستند با لافِ سخن، خویشتن را رسوا مى سازند، و لذا سزاست که کمتر سخن گویند و سکوت خویش را فزاینده تر سازند که :

تا ندارى مایه، از لافِ سخن خاموش باش خـنـده رسوا مى نماید پسته بى مغـز را

افراد خام و نارسـکه از لحاظ علمى و اخلاقى و هوش و فراست دچار ضعف و نارسایى هستند، غالباً دچار افراط در سخن بوده، و قادر نیستند در جاى خود سکوت اختیار کنند:

این دیگ ز خامى است که در جوش و خروش است

چون پخته شد و لـذت دَمْ دید خموش است

نفس انسانى طبعاً به آزادى بى بندوبارى گرایش دارد؛ لذا به اندیشه و سکوت و آرامش رغبتى درخود احساس نمى کند. عاملى که مى تواند سکوت به جا و سنجیده را در فرد بارور سازد ایمان به دین و قوانین دینى است.
فقط مردم با ایمان و راستینِ در تدین هستند که با زیور سکوتِ به جا، خویشتن را مى آرایند و مى گویند: سخنى که هیچ گونه بهره اى جز گناه و یا بدبختى را به ارمغان نمى آورد نباید بر زبان راند؛ بلکه باید از آن خود دارى کرد.
محیى الدین بن عربى مى گفت: اگر کسى خواهان آن است که باطن و درونش سازندگى یابد و سخن آغاز کند، باید زبانى را که در کامش قرار دارد به سکوت وا دارد، یعنى نیروى باطن و درون آدمى گویاتر و رساتر از نیروى زبان انسان است. علاوه بر این، زبان آدمى گاهى مى لغزد؛ اما باطن و درون انسان صادق است وهیچ غبارى ازخلاف واقع چهره آن را نمى پوشاند.
همه انبیا و اولیا، به اتفاق، اعلام کرده بودند که سکوت حکیمانه و بخردانه، سراپا خیر و سعادت است و یا به هرگونه خیر و سعادتى انسان را رهنمون است.
رسول اکرم صلى الله و آله و سلم فرمود:
استعینوا على قضاء حوائجکم بالصّمت: براى تأمین نیازها و تحقق آمالِ مشروعِ خویش از سکوت مدد گیرید.
یکى از بزرگان گفته است: سکوت راـهمان گونه که سخن گفتن را مى آموزى ـبیاموز، اگر سخن گفتن موجب هدایت تو مى گردد سکوت از تو حمایت و نگاهبانى مى کند... و عفت زبان عبارت از سکوت به جا و به مورد مى باشد.
سکوت به حق، یعنى راه نبرد و پیکار با غیبت و سخن چینى ، و نوعى از ریاضت و تمرین روانى ؛ چرا که سکوت مورد نظر ما به معنى مخالفت با هواى نفس و پاسدارى از سلامت نفسانى است.
سکوت اندیشمندانه را باید راهى در سوى رسیدن به مقام قرب دانست؛ چون از طریق سکوت است که نفس انسانى ادب پذیر مى گردد، و از انضباط برخوردار مى شود.
امام رضا علیه السلام مى فرمود:
در میان بنى اسرائیل هیچ کسى نمى توانست عنوان عابد را براى خود احراز کند مگر آن که ده سال سکوت اختیار مى کرد، و آن گاه که چنین مدتى را در سکوت به سر مى برد، عابد مى شد.
نقش سکوت به جا در سازندگى انسان از نظر علمى و اخلاقى بر هیچ کس خردمندى مخفى نیست. درباره سکوت و ارزش آن روایات وفراوانى جلب نظر مى کند و فرزانگان دین و دانش در اهمیت آن بسیار سخن گفته اند.
مرحوم محدث قمى اشعارى از امیرخسرو دهلوى را ضمن شرح حال امام رضا علیه السلام در کتاب خود یاد مى کند که وى مى گفت:

سـخن گرچه هر لحظه دلکش تر است چـه بینى خـمـوشى از آن بهتر است
دَرِ فــتـنـه بستـن، دهان بستن است که گیــتـى به نیـک و بد آبستن است
پــشیـمـان ز گفـتـار دیـدم بـسى پشـیـمان نـگشـت از خموشى کسى
شنـیـدن ز گـفتـن بـه ار دل نـهى کزیـن پـر شـود مـردم از وى تهى
صـدف زان سبب گشـت جوهرفروش کـه از پاى تـا سر همـه گشته هوش
همـه تن زبـان گـشـت شمشـیر تیز بـه خـون ریختـن زان کنـد رستخیز

یا امام رضا(ع)

نمیدونی دلم چطوری پر میزنه که یه روزی برم زیارتش.

امام رضا رو میگم. تا حالا نرفتم ، شاید موقعیتش رو نداشتم ، نه نه موقعیت چی سعادت نداشتم و الا اگه امام رضا میخواست حتما دعوتم میکرد. میگن مشهد حج فقراست ببینید من دیگه چقدر ......!!!!!

بازم امیدوارم به دعوتش میدونم که دعوتم میکنه . وقتی برم میخوام فقط اونجا باشم فقط اونجا نه جای دیگه ای.

بعضی وقتا که دلم خیلی میگیره نوشته های یه دوست رو میخونم که در مورد زیارت امام رضا نوشته دلم میخواد اون نوشته هاشو تو وبلاگم داشته باشم  ، وقتی می خونی محاله گریت نگیره بهت قول میدم اشکت سرازیر بشه.

 آدرس وبلاگ نویسنده عزیز  این مطلب اینه: www.ansaralmahdi313.blogfa.htm

 

زیارت از راه دور

 

برای دیدن تصاویر زنده و زیارت آقا امام رضا به لینک های زیر مراجعه نمایید.

زیارت از راه دور

صحن قدس
صحن گوهرشاد
ضریح مطهّر

لطفا برنامه Cosmo Player را نصب کنید.

القاب و اسامی امام رضا(ع)

فشرده اى از زندگانى امام رضا علیه السلام

زادگاه
هشتمین پیشواى شیعیان امام على بن موسى الرضا علیه السلام در مدینه دیده به جهان گشود.

کنیه ها
ابوالحسن و ابوعلى

لقبها
رضا، صابر، زکى ، ولى ، فاضل، وفى ، صدیق، رضى ، سراج الله، نورالهدى ، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، کافى الخلق، رب السریر و رئاب التدبیر.

مشهورترین لقب
مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب اختصاص این لقب گفته اند: «او از آن روى رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودى پیامبر خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده: از آن روى که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سرانجام، گفته شده است: از آن روى او را رضا خوانده اند که مأمون به او خشنود شد.»